بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
بیا تا قدر یک دیگر بدانیم | که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم | |
چو مومن آینه مومن یقین شد | چرا با آینه ما روگرانیم | |
کریمان جان فدای دوست کردند | سگی بگذار ما هم مردمانیم | |
فسون قل اعوذ و قل هو الله | چرا در عشق همدیگر نخوانیم | |
غرضها تیره دارد دوستی را | غرضها را چرا از دل نرانیم | |
گهی خوشدل شوی از من که میرم | چرا مرده پرست و خصم جانیم | |
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد | همه عمر از غمت در امتحانیم | |
کنون پندار مردم آشتی کن | که در تسلیم ما چون مردگانیم | |
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن | رخم را بوسه ده کاکنون همانیم | |
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا | به هستی متهم ما زین زبانیم |
+ نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۲۹ ب.ظ توسط
|