يه دزفولیه  رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاكمه مي*كردن!
قاضي بهش مي*گه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چكش هستيد!
يهو يكي از افراد از پشت دادگاه داد مي*زنه: اي كثافت بي شرف!
دوباره قاضي مي*گه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زنتان با ضربات چكش هم هستيد!
دوباره اون فرد مي*گه: اي آشغال كثيف!
قاضيهاين دفعه ديگه عصباني مي*شه و مي*گه: آقاي محترم مي*دونم كه به خاطر اين بي رحمي و جنايت چقدر از اين آقا بدتون مياد، اما اگه يك بار ديگه از اينحرفاي رکيک بزنين ناچار مي*شم كه از دادگاه اخراجتون كنم!
طرف مي*گه:مساله اين نيست كه ازش بدم مياد، مشكل اينه كه من 15 ساله* كه همسايه*پاينم و در طي اين 15 سال هر وقت خواستم ازش چكش قرض بگيرم، گفته كه ماچكش نداريم!

---------------------------------------------
----------------------------------------------


دزفولیه تو گرداب رودخونه ی دز گیر افتاده بود و داشت غرق میشد . یهو دید که عزراییل اومده سراغش بهش گفت :اومیه جونمه گری؟ عزراییل: پ.ن پ اوممه گومت مترس مترس سر کلکی!!!

مترس مترس سر كلكي قسمتي از يك ترانه جنوبي است

ا دايه(مادر) او(اب) بردم مترس مترس سر كلكي

اي مادر مرا اب برد -مترس مترس سر كلكي(كلك وسيله اي كه كه با ان از روي اب مي گذرند)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------