مینیاتور01

شب چودربستم ومست ازمی نابش كردم

ماه اگرحلقه به دركوفت جوابش كردم

دیدی آن ترك ختادشمن جان بودمرا؟

گرچه عمری به خطادوست خطابش كردم!

منزل مردم بیگانه چوشدخانه چشم

آنقدرگریه نمودم كه خرابش كردم

شرح داغ دل پروانه چوگفتم باشمع

آتشی دردلش افكندم وآبش كردم

غرق خون بودونمی مردزحسرت فرهاد!

خواندم افسانه شیرین وبه خوابش كردم!

دل كه خونابه غم بودوجگرگوشه درد

برسرآتش جورتوكبابش كردم!

زندگی كردن من مردن تدریجی بود!

آنچه جان كندتنم عمرحسابش كردم