من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی اي دوست

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی امان

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی اي دوست

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا نگويند رقيبان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی