هر حياتي که ز نان رست همان نان طلبد
عكس بهار 91خيراباد
واي آن دل که بدو از تو نشاني نرسد
مرده آن تن که بدو مژده جاني نرسد
سيه آن روز که بي نور جمالت گذرد
هيچ از مطبخ تو کاسه و خواني نرسد
واي آن دل که ز عشق تو در آتش نرود
همچو زر خرج شود هيچ به کاني نرسد
سخن عشق چو بي درد بود بر ندهد
جز به گوش هوس و جز به زباني نرسد
مريم دل نشود حامل انوار مسيح
تا امانت ز نهاني به نهاني نرسد
حس چو بيدار بود خواب نبيند هرگز
از جهان تا نرود دل به جهاني نرسد
غفلت مرگ زد آن را که چنان خشک شدست
از غم آنک ورا تره به ناني نرسد
اين زمان جهد بکن تا ز زمان بازرهي
پيش از آن دم که زماني به زماني نرسد
هر حياتي که ز نان رست همان نان طلبد
آب حيوان به لب هر حيواني نرسد
تيره صبحي که مرا از تو سلامي نرسد
تلخ روزي که ز شهد تو بياني نرسد
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت ۷:۳۹ ب.ظ توسط
|