باید کفاف اندوهم را بدهد!
چشم هایم را بسته ام. اما گوشم با تصویر زنی ست که در پاییز قدم می زند،
چشم هایم را بسته ام ؛اما نقاشی می کنم چون تصاویر بر لوح دلم حک شده اند
چشم هایم را بسته ام ؛ امشب نگهبانان زیادی را بر بالشم نقاشی کرده ام
مبادا رویا هایم را در خواب منفجر کنند.
چشم هایم را بسته ام و به تسبیح، روشنایی را پی می گیرم.
گوشم با حبابی ست که قرار است لای یکی از بوته های باغچه عطسه کند.
حواسم جایی کنار آفتابگردان ها قدم می زند.تنها دلم مال خودم است.
همین جا در کف دستم می فشارمش؛
باید کفاف اندوهم را بدهد!
اقا مرتضي حيدري
+ نوشته شده در جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۶ ب.ظ توسط
|