گر نيــــم شبـــي مست در آغوش من افتد
گر نيــــم شبـــي مست در آغوش من افتد
چنـــدان به لبش بوســه زنم کز سخن افتد
صـــد بار به پيش قدمش جـــان بسپـــارم
يک بار مگــــر گوشه چشمش به من افتد
اي بر سر سوداي تو ســرها شده بر باد !
دور از تو چنـــانم که ســـري بي بدن افتد
آوازه ي کوچک دهنت، ورد زبــان هاست
پيــــدا شود آن راز که در هر دهـــن افـتد
شيرين نفتد هر که زند تيشه، که اين رمز،
شوري است که تنها به سر کوهکـن افتـد .
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۴:۱۵ ب.ظ توسط
|