۲۰

جانا ز فراق تو اين محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی

چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو، دل بر سر جان تا کی

نامد گه آن آخر، کز پرده برون آيی
آن روی بدان خوبی، در پرده نهان تا کی

در آرزوی رويت، ای آرزوی جانم
دل نوحه‌کنان تا چند، جان نعره‌زنان تا کی **

بشکن به سر زلفت، اين بند گران از دل
بر پای دل مسکين، اين بند گران تا کی

دل بردن مشتاقان از غيرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشی زين دلشدگان تا کی

ای پير مناجاتی در ميکده رو، بنشين
دربار دو عالم را اين سود و زيان تا کی **

اندر حرم معنی از کس نخرند دعوی
پس خرقه بر آتش نه، زين مدعيان تا کی

گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر
هست او ز مکان برتر، از کون و مکان تا کی **

گر عاشق دلداری، ور سوخته ياری
بی نام و نشان ميرو، زين نام و نشان تا کی

گفتی به اميد تو، يارت بکشم از جان
پس يارکش ار مردی، اين بانگ و فغان تا کی **

عطار همی بيند کز بار غم عشقش
عمر ابدی يابد، عمر گذران تا کی **