"نگاه مجنون "
ایران روستای مال اقا۱۳۹۲
"نگاه مجنون "
" چنانكه گفت هارون الرشيد كه اين ليلي را بياوريد تا من ببينمش كه مجنون چنين شوري از عشق او در جهان انداخت ، و از مشرق تا مغرب قصه عشق او را عاشقان آينه خود ساخته اند .
خرج بسيار كردند و حيله بسيار ، و ليلي را بياوردند . به خلوت درآمد خليفه شبانگاه ، شمعها برافروخته ، دراو نظر مي كرد ساعتي ، و ساعتي سر پيش مي انداخت . با خود گفت كه در سخنش درآرم ، باشد به واسطه سخن در روي او ان چيز ظاهرتر شود .
رو به ليلي كرد و گفت : ليلي تويي ؟
گفت : بلي ، ليلي منم ؛ اما مجنون تو نيستي ! آن چشم كه در سر مجنون است در سر تو نيست .
مرا به نظر مجنون نگر . محبوب را به نظر محب نگرند كه يحبهم . خلل از اينست كه خدا را به نظر محبت نمي نگرند ، به نظر علم مي نگرند ، و به نظر معرفت ، ونظر فلسفه ! نظر محبت كار ديگرست . "